@mashhadrokhdad
menusearch
mashhadrokhdad.ir

صدای سه نسل به مهربان تدریس؛ همه مدیون تو‌ایم.....

-site-0(2)(3)(4).jpg')">
جستجو
۱۴۰۴/۲/۱۰ چهارشنبه
(0)
(0)
صدای سه نسل به مهربان تدریس؛ همه مدیون تو‌ایم.....
صدای سه نسل به مهربان تدریس؛ همه مدیون تو‌ایم.....

صدای سه نسل به مهربان تدریس؛

همه مدیون تو‌ایم.....

 
 
 
 
 
 
به گزارش پایگاه خبری مشهد رخداد؛ عصر یک روز در هوای مطبوع بهاری، حوالی هفته بزرگداشت مقام معلم، به سراغ معلمی رفتیم که تجربه سالیان تدریس با چند نسل و چند گروه خاص دانش آموز را دارد. او صمیمانه دعوت‌مان را برای گفتگو پذیرفت و در حالی که شدیدا حواسش به دانش‌آموزان بود که در زمین چمن و زنگ ورزش آسیب نبینند، ایستاده به سوالاتمان پاسخ داد.
 
خانم نصرت صراف‌زاده، با ۳۳ سال سابقه تدریس، معلم کلاس دوم یک دبستان ۱۳ آبان، از ناحیه ۷ آموزش و پرورش مشهد است. دو سال است که بازنشسته شده است اما به دلیل اشتیاق به آموزش و رابطه خوبی که با دانش‌آموزان دارد، مجددا فراخوان شده و مشغول تدریس است.
 
وی عنوان داشت: سال سوم دبیرستان بودم که یکی از دبیران به استعداد معلمی‌ام پی‌برد، چون بیشتر وقت‌ها در کلاس به او کمک می‌کردم، به همین خاطر گفت" فکر می‌کنم تو در آینده معلم می‌شوی " این بود که من به حرفه معلمی علاقه‌مند و بعد از دیپلم وارد نهضت سوادآموزی شدم. از سال ۷۱ تا ۷۵ نهضت بودم و سال ۷۵ جذب آموزش و پرورش گردیدم.
 
صراف زاده که چندین سال معلم دانش‌آموزان دیرآموز بوده، می‌گوید: کار با این دانش‌آموزان بسیار دشوار است. گاهی تا بهمن با این دانش‌آموزان باید کار می‌کردم تا کمی آموزش پذیر شوند، بعد بهمن همین دانش‌آموزان هم خط شون و هم روانخوانی آنها خوب می‌شد، اخلاق‌شان نیز کلا عوض می‌گردید. به گونه‌ای که تابستان نیز مدرسه می‌آمدند.
 
بیان این سخنان یادآور ضرب المثل " درس معلم گر بود زمزمه محبتی، جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را " در ذهنم متصور می‌کند، به سراغ سوال بعدی در خصوص فرق تکنولوژی آموزشی سال‌های قبل و اکنون می‌پردازم و ایشان پاسخ می‌دهد: نسل قبل با گچ و تخته سیاه درس می‌خواندند و نسل جدید با تخته هوشمند کار می‌کنند. من آن نسلی که با گچ کار می‌کردند را بیشتر دوست دارم، چون خودشان پای تخته می‌آمدند، گچ های مختلف را انتخاب می‌کردند و خودشان می‌نوشتند، ولی دانش‌آموزان فعلی نسل تخته هوشمند هستند و تیک می‌زنند.
 
ایشان ادامه می‌دهد: البته باید گفت دانش‌آموزان نسل جدید، نسبت به نسل قبل با‌هوش‌تر هستند. خیلی چیزها را می‌فهمند و مسائل اطراف خود را تحلیل می‌کنند. باید به این دانش‌آموزان فضا و فرصت داد تا استعدادهای خود را کشف کنند. من در روش تدریس‌ام ابتدای کلاس به " بچه‌ها " آزادی می‌دهم تا در اختیار خودشان باشند، بازی کنند، داد و فریاد بزنند. میخواهم انرژی شان را تخلیه کنید و بعد شروع به درس دادن می‌کنم.
 
از خانم صراف‌زاده که سابقه تدریس چندیایه‌ای، مدیر معلم، آموزگار کلاس اول ابتدائی و دوم دبستان را در این سال‌ها دارد، در خصوص خاطره‌ای از این ایام می‌پرسیم، در حالی که چهره‌اش نشانگر مرور سریع ۳۳ سال فعالیت آموزشی را دارد، می‌گوید برای من تک تک روزهای بودن با بچه‌ها خاطره است، و از دانش آموز قبل و استاد جوشکار ماهر امروز می‌گوید: در روستا معلم پایه بودم، " یک روز یکی از بچه‌ها یک کارتون آورده بود. دور تا دور کارتون مشکی بود. سر کارتون را که باز کردم داخل آن نیز مشکی بود. از او پرسیدم، این چیه؟ جواب داد: خانم مشق مشب منه، گفتم، چرا اینجوری! گفت: خانم، من نه مداد داشتم و نه دفتر، ولی چون به شما و درس، علاقه داشتم گفتم حتما باید تکالیفم رو انجام بدهم، رفتم کارتن آش رشته مادرم را خالی کردم و با زغال مشق‌ها رو نوشتم. او همنطور که علاقه به کارهای فنی داشت، اکنون یک جوشکار ماهر شده است.
 
وی افزود: من هیچ موقع به بچه‌ها جایزه نمی‌دهم. به والدین‌ هم میگم نیاورند. ستاره‌هایی که در دفترشان می‌کشیدم به عنوان جایزه بود. فقط در ایام عید نوروز بعنوان عیدی جایزه می‌دادم. یک دانش آموز داشتم، به نام ابراهیم کیامنش، که اوایل از این ستاره‌ها خوشش نمی‌آمد، ولی بعد کم‌کم علاقه مند شد. من همیشه او را آقای دکتر صدا می‌زدم، او از اینکه دکتر می‌گفتم، خوشش می‌آمد. می‌گفتم " تو دکتر قلب شو، من بیام مطب منو درمان کنی" الان همین دانش آموز، رشته دندان پزشکی می‌خواند، فکر می‌کنم ترم آخر باشد.
 
نظر ایشان را در خصوص، روش ارزشیابی قبل که بصورت نمره بود و اکنون که کیفت سنجی است، می‌پرسیم که اظهار داشت: روش آلان بهتر است، چون استرس نمره را از دانش‌آموزان دور می‌کند. قبل اگر مثلا میخواستم دانش‌آموزان یک جمله در مورد معلم بنویسند چون نمره بود و استرس داشتند برخی نمی‌توانستند. اما اکنون بچه‌ها بدور از اضطراب جمله را بیان می‌کنند و گاهی توضیح هم می‌دهند.
 
 
این پیشکسوت تعلیم و تربیت تاکید می‌کند: باید توجه کنیم که تدریس مختص به این نیست که فقط دانش‌آموز درس بخواند. باید بچه‌ها آمادگی حضور در جامعه را داشته باشند. مثلا مادری می‌آید و زنگ می‌زند که بچه‌ من مشق‌هایش را بد می‌نویسد، انگار که بچه‌اش باید فقط درس نوشتنش خوب باشد. همین مادر هیچوقت اجازه نمی‌دهد فرزندش در اردو شرکت کند. چندین بار اینگونه بچه‌ها به من مراجعه می‌کنند و می‌گویند: تو رو خدا به مامانم بگو اجازه بده ما بیائیم اردو، اگر بیائیم تکلیفم را خوب انجام می‌دهم.
 
از این معلم کلاس دوم دبستان می‌پرسیم، اگر به دوران نوجوانی، جوانی و انتخاب شغل برگردید، دوباره شغل معلمی را انتخاب می‌کنید؟!، خیلی محکم، بدون لحظه‌ای درنگ می‌گوید: بله .... قطعا.... چون تدریس و بچه‌ها را دوست دارم. من عاشق آنها هستم.
 
 
گفتگوی من با این معلم صبور و مهربان به پایان می‌رسید، از نزدیک ارتباط صمیمانه او و دانش‌آموزان کلاسش را در طول مصاحبه در حین زنگ ورزش دیدم که چگونه عاشقانه فعالیت آنها را دنبال می‌کرد. ضمن تشکر از مدیریت دبستان ۱۳ آبان، آقای اصغر آقاجانی، که همکاری نمودند تا این گفتگو صورت بگیرد. در برگشت، تجسم می‌کنم که اگر دانش‌آموزان این معلم، از سه نسل را جمع می‌کردم و از آنها یک جمله درخواست می‌کردم به معلم‌شان بگویند چه می‌گفتند. که فریادی از درون ندا می‌دهد: بی شک خواهند گفت:
 
" همه مدیون توایم.......... "
 
 
نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

3 نظر