@mashhadrokhdad
انتقام شیطانی از ۱۰ زن
هدفم فقط انتقام گرفتن از زن ها بود زیرا من در جست و جوی محبت بودم و آنها از همین نقطه ضعف من سوءاستفاده میکردند و به قول معروف مرا تیغ میزدند تا جایی که.....
به گزارش پایگاه خبری مشهد رخداد به نقل از رکنا؛ این ها بخشی از اظهارات جوان 23 ساله ای است که با تلاش شبانه روزی توسط نیروهای ورزیده تجسس کلانتری سناباد مشهد به چنگ قانون افتاد. این جوان که با شگردی خاص و در پوشش مسافربر اینترنتی اموال زنان مسافر را به سرقت میبرد، در حالی که با بیش از 10شاکی رو به رو شده بود، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری سناباد گفت: کودکی بیش نبودم که پدر و مادرم پس از کشمکش های فراوان بالاخره از یکدیگر جدا شدند و من هم مانند خیلی از کودکان دیگر کاسه گدایی محبت به دست گرفتم. مادرم بعد از طلاق مجبور بود برای تامین مخارج زندگی اش در خانه های مردم کار کند و من به ندرت میتوانستم او را ببینم. پدرم نیز به دنبال کارو زندگی خودش بود و هیچ توجهی به من نداشت. من در حالی به مدرسه میرفتم و به تحصیلاتم ادامه میدادم که همیشه در آرزوی یک لبخند یا مهر مادرانه بودم.
بالاخره در 17سالگی دیگر ادامه تحصیل ندادم و در یک گل فروشی به عنوان شاگرد مشغول کار شدم تا هزینه های خودم را تامین کنم. پدرم نیز به عنوان راننده در یکی از شرکت های حمل و نقل کار میکرد ولی من هیچ گاه محبت او را احساس نکردم. دوست داشتم برای دقایقی کنارم بنشیند و مرا در آغوش بگیرد یا به حرف هایم گوش بدهد اما همه این ها در افکار و خیالات من بود و هیچ گاه رنگ واقعیت به خود نگرفت.
در همین روزها بود که با زن 30ساله ای آشنا شدم و با او رابطه برقرار کردم. به دلیل آن که هیچ وقت رنگ محبت را ندیده بودم، با هر لبخند آن زن بیشتر از گذشته شیفته اش میشدم و همه درآمدم ازگل فروشی را برایش هزینه میکردم، اما او بعد از مدتی در حالی مرا رها کرد که به طور عجیبی در همان 17سالگی به او دل باخته بودم و همواره برایش خرید میکردم
بعد از این ماجرا، با زنان دیگری که همه آنها بزرگ تر از خودم بودند آشنا و وارد رابطه خیابانی شدم. با این حال همه آنها فریبم دادند و به قول معروف فقط مرا تیغ میزدند تا این که روزی تصمیم گرفتم نه تنها نباید با هیچ زنی رابطه داشته باشم بلکه باید انتقام روزهای گذشته را از آنها بگیرم. به همین دلیل یک کیسه 10کیلویی فیلم و سی دی خریدم و از پنج ماه قبل به مدت سه ماه در خانه نشستم و همه این فیلم ها را تماشا کردم
گاهی برخی از آنها را که مردها وارد ماجراهای انتقام از زنان میشدند چندین بار بازنگری میکردم و از آنها الگو بر میداشتم تا به طور دقیق شیوه های انتقام از زنان را با نقشه هایی که خودم در ذهن داشتم به صورت کامل ترکیب کنم و به اجرا بگذارم. بعد از سه ماه به خیابان آمدم و زنانی را که در حاشیه خیابان ایستاده بودند، زیر نظر گرفتم.
خلاصه در چهارراه ابوطالب زنی را دیدم که در یک گفت وگوی تلفنی با فردی در آن سوی خط قرار میگذاشت. از حرف هایش مشخص بود که فردی سوار بر خودروی خارجی گران قیمت به دنبالش میآید اما حدود نیم ساعت بعد جوانی با یک پراید مدل پایین به سراغ آن زن آمد. او که گویی از این ماجرا ناراحت شده بود به جر و بحث و مشاجره با جوان پراید سوار پرداخت. من که منتظر چنین شرایطی بودم، خودم را به آن زن رساندم و در حالی که وانمود میکردم آدم متشخص و سرشناسی هستم و قصد کمک به او را دارم، خودم را پسر یک تاجر پولدار معرفی کردم که چندین شرکت حمل و نقل بین المللی دارد.
در ادامه این ماجرا، به آن زن گفتم با این که پدرم مردی ثروتمند است اما من قصد دارم روی پای خودم بایستم و غرورم را به او اثبات کنم. به همین دلیل هم یک پراید خریده ام و با آن در تاکسی های اینترنتی کار میکنم و ...
خلاصه، آن زن هم که حرف های مرا باور کرده بود، به پیشنهاد من داخل خودروی پرایدم نشست و با هم به سمت شاندیز رفتیم و با یکدیگر گفت و گو کردیم. او سپس از من خواست با هم به بولوارسجاد برویم تا برایش خرید کنم اما من که نقشه دیگری در ذهن داشتم، او را به خیابان راهنمایی بردم تا یک نوشیدنی در کافی شاپ صرف کنیم. وقتی به محل مدنظر رسیدیم به او گفتم کیف و گوشی و دیگر وسایلت را داخل خودرو بگذار تا روی میزمان خلوت باشد. او همین کار را کرد اما من به بهانه سفارش نوشیدنی و شستن دست هایم از طرف دیگر کافی شاپ خارج شدم و سوار بر خودرو اموال او را به سرقت بردم. از آن روز به بعد زن ها را سوار میکردم و به همین ترتیب آنها را به مرکز خرید یا رستوران میبردم و کیف و اموال شان را سرقت میکردم. تا این که نفهمیدم چگونه توسط نیروهای تجسس دستگیر شدم.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |