@mashhadrokhdad
یادداشت روز؛
او سلیمان زمان است، که خاتم با اوست
به قلم: علي گلستاني
برای چندمین بار است که از خواب مي پرم، هر چند آخر شب به خود قول داده بودم که شب آرام و به دور از دغدغه داشته باشم، اما نمیشود. فکر میکنم کابوس امشب بر جسم و روح من مستولی گشته و فصد جنگ با خواب یک روز جمعه را دارد.
وجه مشترک همه این کابوس ها و پریدن از خواب، زوزه شغال ها و همراه با غریو شادی گرگ هاست، که یک لحظه آرام نمیگیرند و سمفونی سیزدهم را مینوازند.
از رختخواب جدا میشوم و تصمیم میگیرم تلخی این خواب های آشفته را با نوشیدن چای و همراهی شیرینی آبنبات بجنوردی و قطعه نبات زعفرانی قوچان از یاد ببرم، چائی که در قوری چینی گل قرمزی مادر بزرگ طعم دیگری میگیرد.
آب جوش را آرام در قوری میریزم، قوری منفجر میشود و هر سمت اتاق آغوشش را برای تکه ای میگشاید، نه این دیگر کابوس شبانه من نیست!
مگر امروز چه روزی است که اینگونه مرا آشفته کرده است؟ تقویم را میگشایم؛
جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۸ مطابق با ۷ جمادی الاول ۱۴۴۱ قمری و ۳ ژانویه ۲۰۲۰ میلادی
به سراغ چک ممودن تلگرام میروم، خبر ناگهانی، شوک آور و غیر قابل باور است! رادیو و تلویزیون هم خبر را تیتر و تاکید میکنند!
سردار حاج قاسم سلیمانی ترور و به شهادت رسیده است. و اینگونه پازل آشفتگی من کامل میشود!
اولین و مهمترین خبر چه در رسانه های داخلی و چه رسانه های خارجی، این میتواند باشد. حاج قاسم را همه میشناختند و از او بسیار شنیده بودنند. کسی که برای همه ایرانی جماعت یک سنبل و یک پشتوانه بود. کسی که وقتی او را داشتیم، پشیمان گرم بود، گرم، گرم و دل گرم از این پشت گرمی.
چه با واسطه و چه بی واسطه او را میشناختیم. همین چند وقت پیش بود که صدایش در جهان طنین انداز شد" داعش تا ۶ ماه دیگر دیگر نیست" و هنوز ۶ ماه نشد که سوریه بود و داعش نیود! مدافعین حرم بودنند و داعش نبود! و چقدر صادق الوعده بودی حاج قاسم.....
ماورائی نبود، از خودمان بود، صاف و ساده، مثل کف دست. حاج قاسم شانه ای بود برای یک دل سیر گریه کردن و آرام و سبک شدن. حاج قاسم بود و نبودمان بود. خاطرات که با او داریم چقدر خوب با تاریخ در ذهنمان زنده میگردد.
تصویری که نماز جماعت است، کودکی که میآید و گلی را به حاج قاسم میدهد، حاج قاسم در نماز گل را میگیرد. از رسول عشق و مهربانی یادمان میآید که در هنگام نماز سجده خود را طولانی نمود، بعد از نماز صحابه از او پرسیدن امروز سجده شما طولانی شد، آیا وحی بر شما حلول کرد و آیه جدیدی نازل شد؟ پیامبر اسلام فرمودند: نه هیچ، به امام حسن (ع) اشاره نمودند و فرمودند، این کودک در سجده بر پشت من سوار شده بود و بازی میکرد، نخواستم مزاحم بازی او شوم، منتظر شد تا از پشت من پایین بیاید.
از سراغ گیری و احوال پرسی و مداومت از سرکشی خانواده مدافعین حرم توسط سردار سلیمانی شنیده ایم. ما را به عمق تاریخ میبرد و قصه مشک به دوش کشیدن علی(ع) برای زنی که شوهرش در جنگ شهید شده بود. از نان و کباب و خرما به دهان فرزندان شهید گذاشتن، صورت در آتش تنور هنگام نان پختن، پناه بردن به خدا از آتش جهنم که نکند برای خانواده شهدا کوتاهی کرده است.
در تصویرهایی حاج قاسم سلیمانی را در لباس خادمی امام رضا (ع) دیده بودیم و به همین دلیل قرار است پیکر او به مشهد و حرم بیاید. ساعت ورود ۱۴ اعلام میشود. از ساعت ۹ صبح، خیابان امام رضا و خیابان های منتهی به آن مملو از مردمانی است که به استقبال از عزیزشان آماده اند. هر چند این ورود بیش از ساعت ۱۴ میشود اما هیچکس احساس خستگی نمیکند و به مشتاقان اضافه میگردد. جمعیت این حرکت تاریخی که در شهرهای مختلف تکرار شد را فقط در رحلت از امام و رهبرکبیرشان به یاد دارند.
آنچه شهید سلیمانی را از دیگران متمایز ساخت و او را اینچنین محبوب کرد، چیزی جزء اینهاست! او قاسم بود و آنچه که خود خواسته بود بر سنگ مزارش حک شود " سرباز". او هر چه که بود با تمام القاب و صفت هایش اما دوست داشت "سرباز" باشد. سربازی که در قید و بند زمان نباشد. "سر" ی داشته باشد برای "بازی" کردن،" سر" ی که فارغ بال " باز" باشد. هر زمان که نیاز گردد بی درنگ عشق بازی کند، او عشق را به تمام معنا درک و معنا نمود، حافظ وار خواند:
در عاشقی گریز نباشد ز سوز و ساز ایستاده ام چو شمع، مترسان ز آتشم
و اما بعد....؛
سردار سلیمانی، سردار دلها شد چون؛ سیاسی بود ولی سیاست بازی نکرد. آتش به اختیار عمل کرد، اما دنبال اغتشاش نرفت. قول داد و عمل کرد. مسئولیت فقط کاری را قبول کرد که تخصصش را داشت. به خاطر حب و میل شخصی پست نگرفت، موفقیت ها را حاصل تلاش خود و عدم موفقیت را به رفتار گذشتگان ربط نداد و......
امروز به سومین سالروز شهادت شهید سلیمانی نزدیک میشویم، بسیار میگوییم که ما پیرو مرام و راه این شهیدیم اما آیا در عمل میخواهیم و میتوانیم از خود بگذریم و پا رو امیال نفسانی خویش بگذاریم؟
عزیز شهید سلیمانی پله ترقی ما نیست! وسیله رسیدن میزهای ریاست نیست! مایه عکس ژست های عوام فریبانه نیست! شهید سلیمانی اسم خیابان و بزرگراه نیست! تلاش برای حیف و میل بیت المال نیز نیست! سلیمانی یک مکتب و مرام و یک هدف است! با چوب و چماق زر و زور نمیتوان تسخیر قلوب کرد، باید راه دل را بلد بود تا جهان مسخر تو شوند.
گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |