@mashhadrokhdad
عجیب ترین درخواست طلاق در مشهد
مرد مشهدی که با بهناز ازدواج کرده بود پس از ۱۲ سال تصمیم به جدایی گرفت.
به گزارش پایگاه خبری مشهد رخداد به نقل از رکنا؛ دیگر از این شرایط زندگی خسته شده ام و میخواهم همسرم را طلاق بدهم تا برای همیشه نزد پدر و مادرش بماند و با آنها زندگی کند چرا که ...
مرد ۳۲ ساله در حالی که بیان میکرد مانند انسانی که در حال غرق شدن است به هرخار و خاشاکی چنگ میانداختم تا شاید زندگی ام را از متلاشی شدن نجات بدهم، به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: ۱۲ سال قبل عاشق «بهناز» شدم و با هم ازدواج کردیم. مدتی بعد من در یک شرکت خصوصی استخدام شدم که به دلیل تولید بیشتر، کارگران در سه شیفت کاری و به صورت دوره ای فعالیت میکردند.
در اوایل زندگی مشترک، هنگامی که من در خانه نبودم همسرم بیشتر اوقات را به خانه پدرش میرفت. من هم زیاد اهمیتی نمیدادم چرا که معتقد بودم حوصله همسرم به خاطر تنهایی سر میرود اما این رفتارهای او ادامه داشت تا جایی که بعد از به دنیا آمدن دخترم باز هم مدام راه خانه پدرش را در پیش میگرفت، به حدی که دیگر کار هر روزه او رفتن به خانه پدرش شده بود.
نصیحتها و گفت و گوهایم نیز فایده ای نداشت. ماجرا به جایی رسید که از این وضعیت خسته شدم، دیگر اختلافات ما به مشاجره و کتک کاری میکشید ولی بهناز دستبردار نبود، باز هم دست دخترم را میگرفت و به خانه پدرش میرفت این در حالی بود که بعد از شیوع کرونا شیفت های کاری ما تغییر کرد و به دو شیفت کاری تبدیل شد.
در گذشته صاحب خودرویی بودم و همسرم را برای خرید یا رفتن به خانه پدرش همراهی میکردم اما اکنون که خودروام را فروخته ام، او معمولا با تاکسی تلفنی یا خودروهای خواهر و برادرانش به خانه مادرش میرود. این در حالی است که هر وقت از سر کار خسته به منزل باز میگردم تنهایی را با تمام وجودم حس میکنم چرا که تا دیر وقت در منزل تنها هستم و بهناز و دخترم زمانی به خانه باز میگردند که من به خواب رفته ام.
این بی انصافی است که بگویم همسرم به خانه پدر و مادرش نرود! اما من هم به عنوان شریک زندگی او دوست دارم زمانی که از سرکار به منزل باز میگردم، همسرم به استقبالم بیاید و دخترم را به آغوش بکشم تا خستگی کار را فراموش کنم.
با وجود این نه تنها زندگی ام مسیر آشفته ای را طی میکند بلکه گاهی روزها غذایی در خانه تهیه نمیشود و همسرم غذاهای مصرفی ما را از خانه پدرش میآورد. اکنون چند سال است احساس میکنم زندگی مجردی دارم و ارتباط عاطفی با همسرم ندارم. بارها به او گفته ام هرگاه دوست دارد به منزل پدرش برود اما ساعتی قبل از بازگشت من، در خانه حضور داشته باشد ولی او بهانه های واهی میآورد و به خواسته هایم توجهی ندارد. کاش او میفهمید که حتی رفتن به خانه پدرش نیز حدی دارد و ... شایان ذکر است، بررسی های کارشناسی این پرونده در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی ادامه یافت.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |